شهادت امام سجاد (ع)تسلیت باد
ابومحمد علی بن حسین ملقب و مشهور به سجاد و زینالعابدین چهارمین امام شیعیان بعد از پدرش حسین، عمویش حسن و پدر بزرگش علی بن ابیطالب است.[1][2][3] او در مدینه به دنیا آمد و در جوانی پدرش را در صحرای کربلا همراهی میکرد، اما به دلیل بیماری در نبرد کربلا شرکت نکرد. پس از کشته شدن پدر و خویشانش به همراه اسرا به کوفه و سپس دمشق منتقل شد اما بعدها اجازه پیدا کرد تا به مدینه برگشته در آنجا انزوا اختیار کرده با عده محدودی از اصحابش رابطه داشت. زان پس زندگی زین العابدین به عبادت گذشت و تعلیماتش بیشتر شکل دعا و نیایش داشت. اثر معروف آن امام صحیفه سجادیه است که در شکل نیایش نگاشته شده است.[4][5][6][7]
کنیه و القاب
کنیههای او؛ ابولحسن، ابولحسین، ابومحمد، ابوبکر، ابوعبدالله، زین العابدین، سجاد، زکی و ذو الثفنات (فردی که اعضای سجده او در اثر کثرت سجود پینه بسته است) که حاکی از زندگی زاهدانه وی در مدینه است.[2][8]
دوران امامت
آغاز امامت علی بن الحسین به سال 61 هجری قمری است و امامتش 35سال به طول انجامید. دوران امامت او توأم با اختناق شدید و سخت گیریهای حاکمان بنی امیه علیه شیعیان بود؛ به گونهای که بنا به روایتی در ابتدای امر تنها اصحاب آن حضرت پنج تن بودهاند که این خود دلالت بر وضعیت خاص آن زمان میکند. علی بن الحسین در این دورانِ سخت به تربیت شاگردانی چند میپردازد که از جمله سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، محمد بن جبیر بن مطعم، یحیی بن امالطول و ابوخالد کابلی میباشند.[22][23][24]
با کشته شدن حسین بن علی و با قیام مختار اکثریت شیعیان رو به مختار گردانیدند و مختار نیز قیام خود را به نیابت محمد حنفیه فرزند دیگر علی عنوان میکرد. در این هنگام بود که بحث حق جانشینی و اینکه آیا امامت حق علی بن حسین است یا محمد حنفیه بالا گرفت. محمد حنفیه مرد شجاع و پارسایی بود که عده? زیادی به امامتش اعتقاد داشتند. عده? دیگری اما علی بن حسین را امام دانسته معتقد بودند حسین او را به عنوان امام بعدی انتخاب کرده است. محمد حنفیه میگفت او به امامت سزاوارتر است چون پسر علی بن ابی طالب میباشد. سجاد اما از عمویش میخواست تا از خدا بترسد و چنان ادعایی نکند. گفته میشود که پس از مرگ ابن زبیر، حاکم مدینه، محمد حنفیه و زین العابدین توافق کردند به مکه رفته مقابل حجرالاسود ایستاده برای دریافت نشانهای از طرف خداوند دعا کنند. ابتدا محمد دعا کرد اما جوابی نیامد. سپس زین العابدین دست به دعا برداشت که بر اساس این روایت، حجر الاسود شروع به تکان خوردن کرد طوری که نزدیک بود از روی دیوار بیفتد، و با زبان فصیح عربی به حرف آمده شهادت داد که علی بن حسین امام و جانشین واقعی حسین است. شهادتی که محمد حنفیه به آن رضایت داد. پس از آن زین العابدین به مدینه برگشته زندگی ساکتی را به همراه عده? محدودی از اطرافیانش، که برای سوالات دینی به او مراجعه میکردند، گذراند.[12] به گفته مادلانگ در دانشنامه اسلامی در این زمان به مدت یک نسل رهبری شیعیان در خارج از دایره فرزندان فاطمه بود. علی بن حسین نیز از فعالیتهای شیعه دوری گزیده بود و پیروان چشمگیری بسوی خود جذب نکرده بود.[25]
این واقعه محسوب میشود.[12][26][27]
سخنان برگزیده
· کسی که خودش را محترم میشمارد برای امور دنیایی حرمتی قائل نیست.[33]
· موقعیت صبر در دین همپایه موقعیت سر در بدن است. کسی که صبر ندارد دین ندارد.[34][35]
· در انجیل نوشته است که به دنبال علمی نباشید که بدان عمل نمیکنید تا هنگامی که به هر آنچه میدانید عمل کنید. اگر دانش به عمل نیاید، به صاحبش چیزی جز بی ایمانی و دوری از خدا نمیافزاید.[36]
· تمام خوبیها در خویشتن داری و حراست از دل نهفته است.[37]
· وقتی مورد توهین قرار گرفت گفت: اگر آنچه میگویی در من است از خدا میخواهم مرا ببخشد، و اگر آنچه میگویی در من نیست از خدا میخواهم تو را ببخشد.[38]
· وقتی شبانه بار آذوقهای را برای فقرا بر پشتش حمل میکرد، زهری از او پرسید چه بر دوش داری؟ سجاد پاسخ داد دارم برای سفری (سفر آخرت) آماده میشوم! برایش توشه آماده میسازم و آنرا به جای امنی منتقل میکنم.[39]
· حق همنشین تو آن است که با او نرمخو و مهربان باشی و در هنگام گفتگو با او به انصاف رفتار کنی، جز با اجازه او از جای خود بلند نشوی اگر در کنار تو نشست بتواند بدون اجازه تو برخیزد و برود، لغزشهایش را فراموش کنی، خوبیهایش را به یاد داشته باشی و جز خیر و خوبی به او نگویی.[40]
مرگ
در روایات شیعه آمدهاست که او با زهر ولید بن عبدالملک کشته شد. تاریخ مرگ او 94 یا 95 هجری قمری است؛ گرچه منابع مختلف سالهای 92، 93، 99 و 100 هجری قمری را نیز ذکر کردهاند.[45] او در قبرستان بقیع کنار قبر حسن مجتبی مدفون است.[2]
بعد از مرگش فقرای مدینه متوجه شدند که زندگی آنها به وسیله? آن امام تأمین میشده است. زین العابدین شبانه کیسههای سنگین آذوقه را بر دوش میکشید و به درب خانه? حدود صد خانوار از مردم مدینه کوبیده در حالی که چهره اش را پوشیده بود تا شناخته نشود به آنها کمک میکرد.[10][12]
فرزندان
او از همسرش، امعبدالله، چهار فرزند داشت.[2] به گفته کولبرگ، او در کل 15 فرزند باقی گذاشت که از امعبدالله بنت حسن بن علی، چهار پسر داشت.[1]